پس نام چندان فرقی نمیکرد امیرآباد، کارگر
کاکتوس فراوانی دیدهام که پرندگان کویری را در سینهی خارآکندی جای میدهند گلِ سرخی مسموم، مسموم دیدهام که حنجرهات را سوراخ کرده بود
امیرآباد، کارگر امیرآباد، کارگر از پس باریدن است که تاول ابرهای اسیدی بر تنمان آشکار میشود
ما را ببخش خیابان بلندم که چراغهایت در قطرات خون روشن میشوند
امیرآباد، کارگر امیرآباد، کارگر من که تو را خیابان ( نـــدا ) میخوانم |