دوشنبههای سیاهی، سهشنبههای کبود دقیقههای معلق میان بود و نبود چهارشنبه ولی ابتدای ویرانیست هنوز بوی تو توی هواست، یاس کبود! به چشمهای عزیزت قسم که میسوزم هنوز از غم مرگات در آتشی بیدود شکنجههای مدام اند داغهایی که اگرچه دور، ولی تازهاند و خون آلود شـکــسته بـاد آن دسـت نانـجـیـبی که فرود آمد و آن خنده را گرفت و ربود گرفته نبض زمان را نگاه تو در دست به صبح میرسد آخر، شبانههای رکود قسم به خاطرهی تلخ و خستهی خرداد که باز میرسد از راه لحظههای صعود |